شعری در مقام و الای شخصیت زن
عرش خدا پُر شد از عطر گل یاسمن
ساقی لب تشنگان باده بنوشان بمن
جان مرا تازه کن ، مطرب شور آفرین
بـر رگ روحم بیا زخمهی دیگر بـزن
هلهلهی عرشیان میرسد از هر طرف
غرق چراغانی است حتی بیتالحَـزَن
رقص کنان میرود عشق به پا بوس دل
چـرخزنـان میرسـد روح به دیدار تن
نور دو چشم پدر ، آمده هجران پسر
خاک چو یعقوب بود خلقت تو پیرهن
بـاد تکان میدهد بیرِق نام تو را
مــادر حوّا تویی معنی والای من