حاج محمد شریف شریفی پدر حمل و نقل در اورامانات
وقتی به تاریخ ایران باستان می نگریم برای تلاش و تسکین آلام بشری ملتها، و همچنین حمایت زندگی و سلامتی انساها ، شهر سازی ؛ عمران و آبادانی ایجاد راههای ارتباطی باید به حکومت مقتدر کورش کبیر باید اشاره کرد. راهها در داخل ایران سابقه درخشان و طولانی دارد ، راه ابریشم و شاهی در دوران هخامنشیان تا به امروز که کشورهای شرقی و غربی از ایران قدرتمند و پهناور را در مینور دیده . برای آسایش و استراحت، کاروانهای بازرگانی ــ زیارتی نیرو های نظامی در بین راهها کار وانسراهای بزرگ ساخته بودند . تمدن ما ایرانیان به اکثر کشورهای پهناور و قدیمی برای مبادلات کالاها ، تمدنها و... به طور مستقیم و غیرمستقیم ارتباط داشته است ؛ راه آهن ؛ ضرب سکه و روزنامه وقایع اتفاقیه ؛ بنای دارالفنون و به طور کلی آشنای با فناوریهای جدید و نوین کشورهای پیشرفته دنیا مدیون امیر کبیر مخصوصاً درسالهای1300 ــ 1289 هجری بودهایم . در دهه های اخیر ایران به سرعت از جامعهای با ویژگیهای اقتصاد روستایی به اقتصاد صنعتی و به اجتماعات شهری تبدیل شده است . با ورود ابزار آلات پیشرفته در زمینههای مختلف و ... راههای ارتباطی جامعیت و پیچیدگی بیشتری پیدا کرده است . شهر جوانرود هم مانند بقیه شهرهای ایران برای رفع نیازها به راههای ارتباطی نیاز داشته است . در چه زمانی از راهها و وسایل حمل و نقل استفاده کرده است؟ پیش قدمان حمل و نقل در منطقه چه کسانی بودهاند؟ چه ماشینهای درآن زمان برای حمل و نقل در اختیار مردم قرارگرفته است ؟ چه خطراتی صاحبان امور نقلیه ها را تهدید می کرده است ؟ امنیت جاده ها چگونه بوده است؟ هنگام بارندگی " کولاک برف و یخ بندان " قطع خطوط راهها منطقه چگونه باز می شده است ؟با چه امکاناتی این راهها باز می شده است ؟ اولین فردی که در اورامانات مخصوصاً منطقهی جوانرود اقدام به خدمت رسانی به دیار محروم و ستم کشیده خود در دوران رژیم ستم شاهی کرده جناب حاج محمد شریف شریفی در جوانرود بوده است ؛ نامبرده متولد 1309 و مقیم جوانرود بوده است ، دارای 4 دختر و 4 پسر بوده است
شهـر زیـبا و شـهروندمسؤل
شما وقتی محیط منزل خود را تمیز می بینید احساس لذت می برید ؛ هنگامی که ازکوچه یا خیابان تمیزی میگذرید احساس خوشحالی می کنی ؛ وقتی در یک پارک زیبا به درختان و گلهای شاداب نگاه میکنید آرامش خاطر بیشتری می یابید همه این حالتها به این دلیل است که شما به پاگیزگی و زیبایی محیط زیست نیاز دارید. این نیاز شما و هرانسانی را و ادار می کند که محیط خود را پاک و تمیز نگه دارد ، برای تمیز و زیبا سازی محیط زندگی ؛ شهرداری و سازمان حفاظت محیط زیست نمونهای از این سازمانها هستند . چگونه می توانیم طبیعت را به درون محیط زندگی خویش بیاوریم ؟ آیا محله ؛ روستا یا شهری که درآن زندگی میکنیم خانهی ما به حساب نمی آیند ؟ اگر نظافت کوچهها ـ محله ها و خیابانها برعهده ما بود با چه مشکلاتی مواجه می شدیم ؟ وظیفه ما درحفظ و نگهداری پدیده های شهری و طبیعت اطراف خود چیست ؟ وظایف ما درمقابل زیبا سازی شهر چیست ؟ بیایم از نگهداری اشیاء و حیوانات درکنار منازل خودداری کنیم ؛ درخیابانها ـ کوچه ها و گذرگاهها ، وسیله های نقلیه خود را درجای مناسب توقف یا پارک نمایم ، هنگام فراغت و مسافرت در جاهای عمومی « پارکها ، سرویسهای بهداشتی ، مدارس و مساجد ... » بهداشت وشؤنات اخلاقی واسلامی را مراعات نماییم ....
زندگینامه مرحوم حسینبیگ وکیلی جوانرودی
وی از سادات رستم بیگی منطقهی جوانرود هستند، در سال( 1329 ه.ق) متولد شدند. از دوران کودکی دارای شخصیت برجسته در میان همبازیهایش بود. نقل است هر وقت بازی شروع میشد رهبری همبازیهایش را برعهده داشت، کودکی بیش نبود، در مهرماه 1291 شمسی از نعمت پدر بزرگوار خود عبدالکریمبیگ سعیدالسلطنه ((وکیل)) جوانرود، محروم شدند. وکیل جوانرود در راه مبارزه و مشروطهخواهی و رفع فتنه فرمانفرما حاکم کرمانشاه با یارمحمدخان سردار ملی کرد همپیمان و در کرمانشاه به شهادت رسیدند.
زندگینامه مرحوم علامه محمد امین حسینی (کلاشی)
استاد فقیه، عالم ربانی، علامهی متقّی ماموستا ملا محمدامین معروف به (ماموسای کلاش) از سلسله سادات حسینی کلاش، صباوت و شباب تحصیل وی از حکایات شنیدنی است که یادآور زندگانی برجستگان تاریخ بشریت است، گویی تولد و زندگی آنان براساس برنامهای خداوندی تنظیم میگردد تا به عنوان مرد خدا برای خدا و در راه خدا از آغاز در بوتهی آزمایش و سختیها بالنده شوند و رشد یابند.
وی به سال 1300هـ ش در قریه کلاش باغان متولد گردید، پدرش مرحوم نادر و مادرش مرحومه سلمی، در این هنگام به رسم متداول عشایر کوچر زمستان را در قریه قشلاقی (مرهمیره) و تابستان را در منطقهی ییلاقی باغان و ماکوان بهسر میبردند، خانواده به ماکوان کوچ کرد و در محلی به نام ((دالاهانی)) سیاهچادر زدند، کودک که هنوز چهرهی مادر را به خوبی نشناخته بود و از سینهاش شمیمهی شیر میشنید و میچشید در آغوش پرمهرش به شیرخوارگی مشغول بود که برحسب قضا و قدر تیری از اسلحهی همسایهی بیاحتیاط بر پشت مادر نشست و او را به شهادت رسانید و کودک در خون مادر غوطه زد،