میدیـــا رایــانه

مـرکز ارائـه کلیـه ی خدمـات کامپیوتـری

میدیـــا رایــانه

مـرکز ارائـه کلیـه ی خدمـات کامپیوتـری

دوری یار مهربان - روایتی از رسول خدا

دوری یار مهربان

چند ماه بود که مسجد شهر ساخته شده بود. پیامبر(ص) به مسجد می‌آمدند. نماز می‌خواندند آنگاه برمی‌خاستند، به نخل خشک شده‌ی کنار مسجد تکیه می‌دادند و برای مردم سخنرانی می‌کردند.

روزی مردی، از یاران پیامبر(ص) آمد و گفت: ((ای رسول خدا (ص)! اگر اجازه بدهی برای شما منبری می‌سازم که هنگام سخنرانی روی آن بنشینی.))

ادامه مطلب ...

شکایت شتر - روایتی از پیامبر

شکایت شتر

شتر عُر می‌کشید و می‌آمد، همه به سوی شتر نگاه کردند. شتر جلو پیامبر(ص) که رسید زانوهایش را خماند، روی زمین خوابید، سرش را روی زمین گذاشت و شروع به ناله کرد.

همه‌ی یاران پیامبر(ص) با تعجب نگاه می‌کردند. پیامبر(ص) که تعجب اصحابش را دیدند گفتند:

((این شتر پیش من آمده و از صاحبش شکایت می‌کند، او می‌گوید: ((آنها تا توانسته‌اند از من کار کشیده‌اند، حالا که از کار افتاده‌ام می‌خواهند مرا بکشند))

ادامه مطلب ...

ابرهای حلقه‌ای - روایتی از رسول خدا

ابرهای حلقه‌ای

هفت سال بود که باران نباریده بود، قحطی همه‌جا را فراگرفته و کم‌کم به شهر مدینه هم می‌رسید.

روزی عربی گریان به شهر مدینه آمد و یک راست پیش پیامبر (ص) رفت و گفت: (( ای پیامبر خدا (ص) درخت‌های ما خشکیده است، دیگر یک گیاه هم در صحرا نمانده است، همه چهارپایان ما دارند هلاک می‌شوند....))

پیامبر(ص) از سخنان مرد عرب، غصه‌اش گرفت. فوراً از جایش برخاست، به مسجد آمد، روی منبر نشست، دست‌هایش را به سوی آسمان بلند کرد و شروع به خواندن دعای باران کرد.

ادامه مطلب ...

حکایت

گدا زاده ای بر پادشاهی صاحب کمال عاشق شد و عقل را به کل در باخت . خبر به شاه رسید  که فلان گدا از عشق تو روز و شب ندارد . شاه صاب جمال درویش را نزد خود خواند و گفت اینک که بر من عاشق شدی دو راه در پیش داری یا در راه عشق ترک سر بگویی یا این شهر و دیار را ترک کنی.

 درویش که هنوز آتش دلش از عشق مشتعل نگشته بود راه دوم را بر گزید و از شهر خارج شد در این بین شاه دستور داد سر از تن عاشق جدا سازند .

 وزیر شاه پرسید:  این چه حکم است که سر از تن بیگناهی جدا سازی؟

 شاه گفت: او در عشق دعوی دروغ داشت اگر به راستی عاشق میشد باید در راه عشقش از جان میگذشت سر او بریدم تا دیگر کسی در عشق ما دعوی دروغ نکند. و اگر او در راه عشق ما از جان میگذشت من هم تمام مملکت را فدای او میکردم.

           ترک جان و ترک مال و ترک سر          هست در این راه اول ای پسر