میدیـــا رایــانه

مـرکز ارائـه کلیـه ی خدمـات کامپیوتـری

میدیـــا رایــانه

مـرکز ارائـه کلیـه ی خدمـات کامپیوتـری

روش برخورد قرآن با ناهنجاری های جامعه

روش برخورد قرآن با ناهنجاری های جامعه

در این مقاله سعى بر آن است تا اصول قرآنى حاکم بر جامعه براى ایجاد ثبات و برچیدن ناهنجارى هاى اجتماعى معرفى گردد.   هنجار: به عنوان قانون یا قاعده اى تلقى مى شود که باید به آن رجوع کرد.بهنجار: جامعه شناسان رفتارى را که براساس هنجارهاى یک جامعه انجام گیرد، بهنجار گویند. با توجه به این تعریف عمل نابهنجار یا انحراف اجتماعى در نگاه جامعه شناسان رفتارى است که بر خلاف هنجارهاى اجتماعى یک جامعه باشد. همانطور که از تعریف جامعه شناسان غربى روشن است در تعریف هنجار، جامعه محوریت دارد به عبارت دیگر عمل طبق رفتار عمومى افراد در اجتماع سنجیده مى شود لذا اصول حاکم بر این دیدگاه نمى تواند فرد یا اجتماع را به سعادت همه جانبه راهنمایى کند چرا که ممکن است رفتار عمومى اجتماع با هدف خلقت که انسان در این مسیر باید گام بر دارد مغایرت داشته باشد.

 زیرا جامعه از عصمت در عمل برخوردار نیست بلکه ممکن است عموم راه خطا را پیش گرفته باشند. در همین مورد قرآن مى فرماید: «هیچ گاه ناپاک و پاک مساوى نیستند هر چند فزونى ناپاکى ها تو را به شگفتى اندازد.»   انحراف اجتماعى از نگاه قرآن با بررسى آیات قرآن و به دست آوردن هدف کلى آن که همان رساندن انسان به سعادت همه جانبه است مى توان گفت که محور همه معارف، اصول و احکام در قرآن «حق» است. قرآن معیار مشروعیت و اعتبار یک عقیده، ارزش و هنجار و رفتار اجتماعى را هماهنگى با حق مى داند و دیگر اعمال را باطل معرفى مى کند. قرآن با توجه به این اصل، احکام و معارف خود را انشاء و ابلاغ کرده است.مفاهیم و واژه هاى قرآنى مربوط به کجروى و انحراف اجتماعى به طور کلى به دو دسته عام و خاص تقسیم مى شود:در دسته مفاهیم عام عناوینى همچون; ظلم، فساد، فسق، رجس، منکر و... وجود دارد که شامل هر نوع انحراف فردى و اجتماعى مى شود.و در دسته مفاهیم خاص عناوینى همچون ارتداد، زنا، شرب خمر، نفاق و... وجود دارد. اصولى که از قرآن براى مبارزه با ناهنجارى هاى جامعه معرفى مى شود متضمن بر هم زدن این انحرافات موجود است. قبل از بیان این اصول باید گفت که: در فرایند پیشگیرى از انحرافات اجتماعى هم به کیفیت و میزان جامعه پذیرى افراد توجه مى شود و هم به مسدود کردن موقعیت هاى زمینه ساز کجروى که از بیرون، افراد را به کجروى وا مى دارد، این فرایند بر درونى کردن ارزش ها تلاش مى کند چرا که تا ارزشى نهادینه نشود و در درون افراد رسوخ نکند هیچ گاه در جامعه پیاده نخواهد شد.با توجه به مطالب بالا هنجار از نظر قرآن: عملى است که موافق فطرت و عقل سلیم بوده در مسیر به کمال رساندن فرد باشد و ناهنجارى عملى است که همراه و هم صدا با هوا و هوس و فراموشى نداى فطرت و عقل باشد، به عبارت دیگر ناهنجارى: عدم هماهنگى رفتار، اعتقاد و باور انسان با فطرت و عقل و هماهنگى آن با هوی و هوس مى باشد.   قرآن کریم براى مبارزه با ناهنجارى ها و هنجار آفرینى در جامعه اصولى را پى گرفته است که با مراجعه به آیات متعدد به دست مى آید. این اصول عبارتند از:   1ـ اصل شناخت و بینش دهى به جامعه:این اصل را مى توان ترسیم و اصول معارف بنیادین نیز نامید.براى تعدیل یا تغییر شخصیت افراد لازم است بینش و نوع نگرش را نسبت به آفرینش و محیط اطراف تغییر داد; زیرا رفتار انسان در حد زیادى بازتاب نوع نگرش او به عالم و برگرفته از شناخت اوست. لذا در روان درمانى و روان شناسى هنگامى که بیمار براى معالجه و درمان بیمارى روانى خود مراجعه مى کند شخص روان شناس در مرحله اول سعى در تغییر نوع نگرش و اعتقاد او نسبت به موضوع درمان دارد. شخص بیمار با تغییر در افکار خود این توانایى را پیدا مى کند تا در برابر مشکل مقاومت کند.اساساً یادگیرى ـ یا شناخت ـ عملى است که در جهان آن افکار، گرایش ها، عادات و رفتارهاى انسان تعدیل مى شوند و تغییر مى یابند. با توجه به این اصل خداوند بعد از بعثت پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) در مدت سیزده سال که آن حضرت در مکه به سر مى برد آیات شناختى قرآن را بیشتر در جنبه هاى توحیدى و صفات آن و نبوت و معاد و اخلاق است نازل کرد. افکار مخرب و اعمال ضد ارزشى دوران جاهلیت   زمینه اى را فراهم آورده بود تا مردم نتوانند نسبت به نداهاى فطرى و عقلانى خود پاسخ مثبت دهند لذا لازم بود مدتى این افکار تصفیه شده و جاى خود را به افکار و اعتقاداتى که زمینه ساز اعمال و رفتار ارزشى و همگون با هدف آفرینش مى باشد دهد.با توجه به این که آیات و سور مکى بیشتر در محور اعتقادات است نشان از اهمیت این اصل مهم در مواجهه با ناهنجارى هاى اجتماعى مى دهد. ابن جزى مى گوید: «اکثر سوره هاى مکى در اثبات عقاید و رد بر مشرکین و در قصص پیامبران و... نازل شده اند. خداوند با این کار انسان را با قسمتى از تمایلات نهفته خود که بر اثر انحراف در عقاید فراموش شده بود آشنا مى کند. انسان نسبت به میل به غذا، میل به احترام و جاه طلبى و... آگاهى دارد. ولى یک سلسله تمایلات در انسان هست که چندان شناخته شده نیست و زمانی در انسان برانگیختگى به وجود می آورند که شناخته شوند و شناختشان نیز کمکى به رشدشان باشد. خداخواهى و خداپرستى از امورى است که در نهاد انسان وجود دارد و جزء فطریات اوست و از آن جا که شناخت به تنهایى نمى تواند محرک باشد بلکه باید در درون انسان نهادینه شود و ملکه گردد قرآن میل خداشناسى را با بیان هاى گوناگون و زمان هاى مختلف بازسازى مى کند.زمانى از راه برهان وارد مى شود: «اگر در آسمان و زمین خدایانى غیر از اللّه بود حتماً فاسد مى شدند»زمانی  به معرفى سرگذشت گذشتگان مى پردازد: بـا این کـار افـکار تحـریف شـده در این امـور را بازسـازى مى کند در سـوره هاى مکى از جمله: طـه، مـریم، شعـراء، هـود، یـونس، یـوسف و کهـف و... برخى از این سرگذشت ها را بیان و حقایق را در مورد این امور بیان مى کند.از این رفتار قرآن در بدو بعثت مى توان این نتیجه را  گرفت چنانچه بخواهیم جامعه اى را به حالت آرمانى خود برسانیم و ناهنجارى هاى آن را به هنجار تبدیل کنیم باید در مرحله اول شناخت دهى صحیح همراه با شفاف سازى امور در برنامه ما باشد در ضمن این شناخت دهى باید همراه با حوصله و طول زمان باشد تا ملکه نفس شده و به امضاء عقل و فطرت برسد.   2ـ اصل توجه دهى به آخرتمعاداندیشى ضامن سعادت و رفاه و امنیت جوامع بشرى است. در راستاى شناخت دهى جامعه باید به یک اصل کمکى نیز توجه شود. هر گاه انسان براى عمل خود پاسخى را بشناسد که آن پاسخ در اصل عینیت همان عمل است در انجام عمل به عقل و شرع رجوع مى کند. از جمله راهکارهاى قرآن کریم براى درمان جامعه منحرف جاهلى بیان وجود عالمى وراى این دنیاست. قرآن سعى دارد واقعیت را به مردم بفهماند که اعمالشان از بین نمى رود. وقتى این حالت در انسان به یقین مبدل شود دیگر در انسان ناامیدى و یأس راه پیدا نمى کند، دیگر جامعه به پوچى نمى رسد بلکه براى اعمال خود واقعیتى وراى عمل مى بیند.با معاداندیشى اعمال انسان جهت گیرى خاص پیدا مى کند. انسانى که معتقد است خداوند مالک روز رستاخیز است سعى مى کند به سوى او حرکت کند. این اعتقاد مستلزم تنظیم رفتار و اعمال است چرا که با این جهت گیرى هرگونه رفتارى سازگار نیست انسان با این نگرش به یک نوع تعادل و امنیت روحى روانى مى رسد که تمام روان شناسان به دنبال این هدف مطالعه مى کنند.   3ـ اصل الگودهى یا معرفى گروه هاى مرجعگروه مرجع گروهى است که افراد خود را با آن مقایسه و با استانداردهاى آن خود را ارزیابى مى کنند.براى ملموس کردن بیانات و القاء مسایل بهترین روش ارائه الگو به مخاطب است تا براى فهمیدن مطلب به سراغ الگوى پیشنهادى رفته و رفتار خود را با آن مقایسه کند. در الگوهاى مرجع لازم نیست فرد عضوى از اعضاى آن گروه باشد بلکه صرفاً براى ایجاد مقایسه میان خود و گروه مرجع مى باشد.با توجه به این اصل مهم در اجتماعى شدن، قرآن کریم در سه آیه این مسأله را مطرح کرده است: «براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهیم و کسانى که با او بودند وجود داشت در آن هنگامى که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه غیر از خدا مى پرستید بیزاریم»خداوند هدف خود را از ارائه الگو رساندن مسلمانان به ثواب الهى معرفى کرده است. این هدف نشان از اهمیت الگودهى و تبعیت از این الگوها مى باشد.قرآن با توجه به همین اصل به بیان زندگى معصومان و پیامبران پیشین پرداخته و لحظاتى از زندگى آنها را به تصویر کشیده است. لذا مى توان گفت که یکى از فلسفه هاى وجود انسان کامل در میان بشر همین تأسى جستن به اوست.«حتماً در سرگذشت آنها براى صاحبان خرد عبرتى است»   4ـ اصل امر به معروف و نهى از منکراین اصل را مى توان اصل مشارکت اجتماعى براى دفع منکرات و اجراى خوبیها نام نهاد.این اصل از جمله اصول اجتماعى قرآن براى جلوگیرى از ناهنجارى ها و پیاده کردن هنجارهاى مورد قبول است. از آن جا که وجود شناخت و معاداندیشى و یا الگودهى به تنهایى نمى تواند یک جامعه را از خطرات عقیدتى بیمه کند  چرا که شیطان و تبلیغات مسموم همیشه باعث غبارآلود شدن نداى فطرت و منحرف شدن جَستارهاى عقلى مى شود تنها راه خنثى کردن این ترفند استراتژیک دشمن، مسأله مشارکت اجتماعى در برپایى معارف و زدودن منکرات از جامعه است چرا که هر گاه براى عده اى به علت امور مذکور، خوبى ها و بدى ها مشتبه گردد افرادى هستند که با بینش صحیح مرز میان این دو را مى شناسند و با توجه به این اصل مهم قرآنى خود را بى مسؤولیت ندانسته و براى سامان دادن به افکار و رفتار دسته اول اقدام مى کنند. همین اهمیت مسأله است که باعث شده است قرآن امت اسلامى را بهترین امت ها معرفى کند: «شما بهترین امتى بودید که به سود مردم آفریده شده اید (زیرا امر به معروف و نهى از منکر مى کنید و به خدا ایمان دارید.» با توجه به آن که با وجود این اصل، جامعه نسبت به انحراف و کجروى بیمه مى شود در روایات اسلامى نیز آن را نسبت به واجبات دیگر دریایى در مقابل قطره معرفى کرده اند.   5ـ اصل عدم مماشات با متخلف بعد از مرحله ابلاغ حکمقرآن کریم براى استقرار یک جامعه کاملاً بهنجار مسیرى خاص را طى مى کند. این قاموس زندگى اولین مرحله حرکت را بینش دهى در سطح وسیع قرار مى دهد. همان گونه که گذشت مسأله شناخت که زیربناى هر حرکتى است در قرآن به عنوان اصلى مهم تلقى مى شود لذا تا زمانى که حکم موضوعى را ابلاغ نکرده است در صورت تخلف و ارتکاب آن موضوع ـ مثل شرب خمر در زمان قبل از انشاء حکم ـ توبیخى را به دنبال ندارد. ولى هنگامى که حکمى ابلاغ شد و مردم آن را دریافت کردند بخاطر تضمین در اجراى آن نسبت به خاطى با قاطعیت برخورد مى شود زیرا در صورت انعطاف از هدف خود که طى طریق از راه اجراى احکام واقعى و به مقصد والا و کمال حقیقى رسیدن است منحرف مى شود.وقتى هدف مشخص شود و راه رسیدن نیز بیان گردد کوتاهى و مماشات با شخص مختلف ناقض غرض است و این از داناى حکیم سزاوار نیست. برخوردهاى قرآن با حرکت هاى کارشناسانه منافقان ناظر به همین اصل است. اگر جامعه اى که بر طبق اصول محکم و مستدل در مسیر حرکت به تکامل گام برمى دارد نسبت به این اصل کوتاهى کند هیچ گاه منازل ترقى را نمى پیماید. این مسأله در سیره پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اهل بیت چنان برجسته است که چشم پوشى از آن امکان پذیر نیست. اجراى حد توسط حضرت على(علیه السلام) بر ولید شرابخوار در زمان خلفاء ناظر بر همین اصل است. این بیان نباید چنان به ذهن خواننده اندازد که دین اسلام دینى خشن و سختگیر است بلکه در کنار این اصل مهم، قانون گذشت و تغافل نیز مطرح است. و هر کدام باید در جایگاه خود مورد عمل قرار گیرد.گذشت کردن از خطاى توده مردم که معمولاً از روى غفلت صورت مى گیرد کارى نیکو و پسندیده است و خوش خلقى از اصول حاکم بر نظارت اجتماعى است.لذا اصل مذکور بیشتر در مورد متمردان از خواص و یا مغرضان از افراد جامعه اعمال مى شود. اغماض از نزدیکان رهبران دینى بدبینى عمومى را به همراه مى آورد لذا هیچگاه مورد گذشت قرار نمى گیرد.   6-اصل عکس العمل داشتن کارهابه منظور برقرارى ارزش ها در اجتماع و جلوگیرى از هنجارشکنى در راستاى اصل شناخت دهى باید این مهم را براى اقشار جامعه روشن سازیم که میان اعمال انسان و حوادث خارج ارتباطى تنگاتنگ وجود دارد. به عنوان نمونه در قرآن کریم میان (استغفار) آمرزش طلبى و نزول باران و زیاد شدن قدرت و اموال و فرزندان و رابطه اى تنگاتنگ بیان شده است.تأثیر عمل خوب یا بد آدمى در جهان خارج از اصول تخلف ناپذیر هستى است که باید به شیوه اى قابل قبول به جامعه القا شود چرا که انسان به خاطر رسیدن به خواسته هاى خود و آرامش در زندگى دست به هر کارى مى زند و اگر این مطلب براى او روشن گردد چه بسا با میل و رغبت رو به سوى آموزه هاى دینى آورده و از هنجار شکنى خوددارى کند. در حدیثى نورانى از رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) چنین آمده است: «هنگامى که بعد از من زنا زیاد شود مرگ ناگهانى نیز زیاد مى شود و هنگامى که کم فروشى رونق یابد خداوند آنها را با خشکسالى مجازات مى کند و هرگاه از پرداخت زکات خوددارى کنند زمین نیز از دادن برکات خود مانند غلات و میوه ها و معادن جلوگیرى مى کند.»در این حدیث به روشنى مشهود است که بین رفتار نابهنجار جمعى و عکس العمل طبیعى رابطه برقرار است بین زنا به عنوان یک رفتار انحرافى جنسى و مرگ دفعى به عنوان یک عکس العمل طبیعى و بین کم فروشى به عنوان یک عمل نابهنجار اقتصادى و قحطى به عنوان یک واکنش طبیعى... رابطه اى تنگاتنگ است. در صورتى که این رابطه براى اجتماع روشن شود بى گمان درصد هنجار شکنى پایین مى آید و این یکى از راهکارهاى قرآن است که در مواجهه با هنجار شکنى هاى جامعه نبوى به کار گرفته شد.  7ـ اصل ایجاد تعادل در انساناصل ایجاد تعادل یا انتخاب حد وسط در اعمال و رفتار آدمى از جمله ملاک هاى رفتار بهنجار تلقى مى شود. انسان در درون خود داراى گرایش ها، امیال، غرایز و نیازهاى متضادى است. هم غریزه حیا در انسان است و هم غریزه جنسى. هم فطرت خداخواهى دارد و هم غریزه شهوت و هواپرستى و... .لازمه رشد و به تکامل رسیدن فرد ایجاد هماهنگى و تعادل میان نیازهاى جسمى و روحى ـ روانى خود است. اسلام به عنوان دینى همراه و مؤید فطرت در تعالیم خود و دستورات انسان ساز خود این اصل را جزء اصول پایه قرار داده و تمام دستورات خود را بر مبناى اعتدال استوار کرده است. به عبارت دیگر اسلام هیچگاه دینى تک بُعدى نبوده بلکه هم نیاز روح به عبادت را مدنظر دارد و هم نیاز جسم به امور جنسى و غذایى. آیات متعددى در قرآن کریم براساس همین اصل وجود دارد: «پس روى خود را متوجه آیین خالص (معتدل) پروردگار کن. این فطرتى است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده، دگرگونى در آفرینش الهى نیست، این است آیین استوار، ولى اکثر مردم نمى دانند.» قرآن کریم در عین حال که نیازهاى غریزى انسان را تأیید مى کند ولى از افراط و تفریط در برطرف کردن این نیازها هشدار مى دهد در مورد غریزه گرسنگى مى فرماید: «بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید»با توجه به اصول مطرح شده عملى در اسلام بهنجار تلقى مى شود که علاوه بر آنکه پاسخى به نداى عقل و فطرت باشد داراى نوعى اعتدال و میانه روى نیز باشد.اصول مذکور بخشى از دستورالعمل هایى است که با تأمل در آیات قرآن براى رسیدن به جامعه اى ایده آل و به دور از ناهنجارى به دست مى آید و مى توان با تأمل بیش تر به اصول افزون ترى دست یافت.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد